و اما یک نوع پرده است که به میمنت و مبارکی هر سنه، به ضرب و زور آقا و ننه، از میخ و قلاب دار خانه به مادون همی کش آمده تا بلکه شخص مذکر آنقدر بساید و بشوید و ببوید تا جانش (بخوانید: خوار و مادرش!) بدر آید تا زین، بسی شخص خانم حال جزیل نموده و ذهن و خیال خوش بدارد از شوووری که گزین کرد...که وی آخرش بود و end و نهایتش و لا غیر!
و اما یک نوع پرده است که رویت و هیبت آن در بلاد کفر بسی مطلقا ممکن و جایز نه و ذکر آن معمول به اسباب و جهاز همشیره محدود و مربوط چنان که دوش دیدم مستی گریبان خواهری گرفت که «ضعیفه، ماشین لباس شویی و گاز و قوری و پرده داری ؟» وی نیز سر تکان همی بداد و لب پس گزید و روی همی برتافت و عشوهای نمود و قری زان پس بداد که «آره ما هم بله!» شایان ذکر است به ضرب رویت پرده مذکور فرد باید خویشتن را با آلات منفجره در محل ترکان نموده و در عالم بالا در ملکوت به دیدار پردهـداران بدر آید، چه که راه دیگر برای دیدنش در این عالم همی موجود نبوده و نیست. اثرش مردود، طلب مفقود و طریقش مسدود و چیزی در همان مایه ها!
و اما پردهای نیز بباید بر حجاب رخ نگارنده و کیفیت حالات وی که در آتیه از نقاب برخواهد همی افتاد و رخسار به جهانیان آشکار همی خواهد کرد. تا یوم و زمان مناسب نه، کشتهگان و مردگان را وصیت آنکه خواهران، بسوزید و بسازید!.
انتها.