بوی عطرشون عصبیم کرده بود.
.....................................

ـ ....
ـ خب می‌گفتی...
ـ هیچی دیگه.خلاصه خیلی پسره خوبیه. اون شب که با هم رفتیم بیرون خیلی خوش گذشت. میگه با همه فرق داره.
ـ باهاش سکس داشتی ؟
ـ نه بابا توام. تازه شب اول بود که رفته بودیم بیرون. نخواستم فکر کنه که من از اون دخترام که میشه راحت به دستم آورد!.
ـ آره راست میگی. ولی نذاری یک موقع از دستت بپره ها...
ـ نه اصلا. راستش رو بخوای صبر ندارم که ازم بخواد. حتی اون شب بهم گفت که تو سکس عاشق کارهای عجیب غریبه!.
ـ توروخدا بهم نگو با لباس چرمی و زنجیر ؟
ـ (زیر لب خندید)
ـ راست میگی ؟؟
ـ من که گفتم خیلی باحاله بابا.
ـ خوش بحالت. کاش من جای تو بودم!.
ـ والله هنوز که خوش بحالم نشده. اینطوری که اون داره پیش میره فکر کنم اول من باید دعوتش کنم باید تو آشپزخونه ما!.
ـ (زیر لب خندید)

.................................
به خودم اومدم. رفته بودن.

نتیجه اخلاقی: برخلاف باور عموم، استراق سمع مخل اعصاب است.

قربان شما،
تا بعد...

Comments (0)





کلیه حقوق این وبلاگ، اعم از مطالب و طراحی متعلق به هیچکس حتی شخص نگارنده نبوده، وی هیچگونه مسئولیتی بابت محتوا قبول نمیکند.








برای جستجو در آرشیو وبلاگ از فرم زیر کمک بگیرید:














شخص نگارنده
پروفایل
و روی صحبت من با شما همشیرگان است
وجه تسمیه وبلاگ
پرسش و پاسخ
آدرس ایمیل