تو ترافیک سنگین اتوبان گیر کردی و اعصابت شدیدا خورده. کلی هم دیر کردی و از کندی پیشرفت ترافیک و بدتر از اون حرکت لاک پشتی ماشین جلوئیت حسابی کفری شدی. با خودت فکر میکنی آخه چرا تو اتوبانی به این وسعت و پهنا و با داشتن ٦ خط عبور باید ترافیک باشه ؟ وقتی میری جلوتر تازه دستگیرت میشه که ٢ ساعت پیش دوتا ماشین با هم تصادف کردن و تمام ماشینهای دیگه به محض رسیدن به صحنه تصادف سرعت رو کم میکنن و وایسادن ببینن چه خبره و تقصیر کی بوده.
امروز این اتفاق برای من افتاد، البته اتوبان و تصادفی در کار نبود. فقط چندتا دختر تو دانشگاه وایساده بودن و با دامنهای کوتاه آگهی انتخاباتی پخش میکردن!.
آن خرک در زیر بار، آن دخترک در زیر بار....هر دو نالان و اما این کجا و آن کجا!
قربان شما،
شب بخیر...
* بوش فردا دانشگاه ماست. با اینکه پلیس همه جا رو بسته و همه چیز تحت کنترل شدیده، فکر نمیکنم هیچ احمقی بخواد ننگ ترور بوش رو تو کارنامهاش ببینه!.
Comments (0)