مکان: MSN Messenger
زمان: پریروزها

اون ـ سلام. چطوری ؟
من ـ خیلی خوبم. تو چطوری ؟ کجایی ؟
اون ـ دانشگاه، آزمایشگاه کامپیوتر.
من ـ جدی میگی ؟
اون ـ آره، نکنه تو هم اینجایی ؟
من ـ آره!.
اون ـ جدی ؟ پس چرا نمی‌بینمت ؟
من ـ اگه بلند شی، منو می‌بینی که دارم برات دست تکون میدم.
اون ـ کدوم طرفی ؟ نمی‌بینمت.
من ـ دست راست نه، دست چپ رو نگاه کن.
اون ـ دست چپ ؟ یعنی کدوم طرف ؟!
من ـ خنگ خدا، مگه برق رفته که دست راست و چپت رو از هم تشخیص نمیدی ؟!
اون ـ نمی‌دونم. کجایی تو آخه ؟!
من ـ ....
اون ـ ....

بعد از نیم ساعت، تصادفاً متوجه شدیم نگارنده در خانه پای کامپیوترش بستنی می‌خورد و آی می‌خندید...آی می خندید!.

Comments (0)





کلیه حقوق این وبلاگ، اعم از مطالب و طراحی متعلق به هیچکس حتی شخص نگارنده نبوده، وی هیچگونه مسئولیتی بابت محتوا قبول نمیکند.













برای جستجو در آرشیو وبلاگ از فرم زیر کمک بگیرید:














شخص نگارنده
پروفایل
و روی صحبت من با شما همشیرگان است
وجه تسمیه وبلاگ
پرسش و پاسخ
آدرس ایمیل