پیارسال:
پست شماره ١ ـ
سلام عزیزان، من از امروز قصد دارم در این وبلاگ از خوبی‌های دخترخاله ام و فضایل خودم (که حد و حساب ندارن) و زشتی و مکر و فریب این دنیا بنویسم. دنیایی که چقدر بی‌حیا و پدرسوخته است و این روزها آدم حتی نمی‌تونه یک دوست پسر مثل آدم پیدا کنه و باهاش بره بیرون شام بخوره. لعنتی، !Fuck. کاش یکی بود من الان خودمو همینطوری ول می‌دادم تو بغلش و موهام رو ناز می‌کرد. سرم رو ناز می‌کرد، صورتم رو ناز ‌می‌کرد، گردنم رو ناز می‌کرد. خلاصه هی ناز می‌کرد!. ای خــــــــــــــدا، چرا یکی منو ناز نمی‌کنه ؟ !Fuck You

این روزها هیچکس به دیگری توجه نداره حتی پدر خود آدم. دیروز بهش گفتم «پاپا برام زانتیا بخر» و اون بدون اینکه به احساسات من توجه کنه رفت برام پژو خرید و دلم رو شکست. واقعا این روزگار خیلی قد داره، قدش هم خیلی درازه!. در هر صورت من از یاری و همیاری شما عزیزان که با نظرات و پیشنهادات خودتون باعث شدید من در این راه همچنان سربلند و مبارز بمونم و دلم رو به همون پژو خوش کنم بسیار ممنونم. از صمیم قلب براتون آرزو می‌کنم که هرجا هستید الهی قربونتون برم و دیگه همینطوری دارم جز می‌زنم براتون. با ما باشید...

پیوست: راستی تا فراموش نکردم بگم: Shit, Motherfucker, Elahy betereky.....آخیــــــش راحت شدم.
------------------------------

پارسال:
پست شماره ٢ ـ
....و خب البته شما می‌دونید که کامپیوترهای نسل چهارم با ظهور ویژوال پلاس پلاس بسیار رونق گرفتن و انقدر توپ شدن که من نمی‌دونستم چطوری فداشون بشم. البته این ویژوال پلاس پلاس هم چیز بسیار خوبیه و من خودم دیشب باهاش دوست پسرم رو هک کردم و ا‌نقدر ناز بود که شما نمی‌دونید. ان‌شاالله اگه فرصتی و عمری باقی بود، کمی هم از فواید جاوا براتون میگم که اون دیگه چقدر زیباست و واقعا همه مارو، مخصوصا دختر‌خاله‌ام رو (که شما حتما با خوبی‌های ایشون آشنا هستید) شیفته خودش کرده. خلاصه دیگه سوراخ سوراخش کرده. (منظور جاوا بود، وگرنه بخدا دختر‌خاله ما جایی رو سوراخ نکرده!)

اما در این هوای زمستانی، که نم خوش عطر باران رخت‌های روی بند مارو دوباره خیس کرده، اجازه بدید روان شما رو با این تک بیت شعر نوازش بدم که شاعر فرمود:
«یا رب این شاخه گل که بدادی به منش می‌دهم من به تقی، تا بدهد او به ننه‌اش!»
احترام والدین همیشه بجاست و واقعا چقدر این حرکت زیباست که انسان هر از گاهی شاخه گلی به ننه‌اش هدیه دهد. مادران عزیز، روزتان مبارک!.

-------------------------------

امسال:
پست شماره ٣ ـ
دوستان، عزیزان، یاوران...امروز وبلاگ من ٣ ساله شد و من در پوست خودم نمی‌گنجم. واقعا از یاری و همیاری پی‌در‌پی شما ممنونم و مثل همیشه الهی قربونتون برم. در این ٣ سال با شما عزیزان بودیم، بعضی وقتها نبودیم ولی خب اکثرا بودیم. بابا حالا دو سه روز نبودیم. آسمون که زمین نیومد. اومد ؟! نیومد دوستان. پس ملاحظه کنید که ما چه باشیم چه نباشیم همیشه به فکر شما هستیم. متعلق به شما هستیم، در اختیار شما و مال شما هستیم و حتی اگه لازم باشه، باهاتون هم می‌خوابیم!. یک دنیا ممنون...با ما باشید.

پیوست: دوست عزیزی در نامه‌ای از من سوال کرده بودن که «باسنم رو کجا عمل کردم ا‌نقدر ماه شدم ؟» در مطلب بعدی حتما به این موضوع اشاره خواهم کرد.

قربان شما
شب بخیر

در همین راستا پیشنهاد میشود: چالش ادبی اینترنتی

Comments (0)





کلیه حقوق این وبلاگ، اعم از مطالب و طراحی متعلق به هیچکس حتی شخص نگارنده نبوده، وی هیچگونه مسئولیتی بابت محتوا قبول نمیکند.













برای جستجو در آرشیو وبلاگ از فرم زیر کمک بگیرید:














شخص نگارنده
پروفایل
و روی صحبت من با شما همشیرگان است
وجه تسمیه وبلاگ
پرسش و پاسخ
آدرس ایمیل