« آخه خدا، کدوم احمقی باید اینارو بخره ؟ اصلا این چرت و پرتها به ما چه ربطی داره ؟ اگه بدونیم فلان خواننده یا هنرپیشه فلان روز ماه پریود میشه کدوم دردی از زندگیمون دوا میشه ؟ اصلا اومدیم و این همه اراجیف رو خوندیم، کجای دنیا رو گرفتیم ؟ اون سر دنیا ملت کرور کرور بخاطر عدم وجود پیشپا افتادهترین حقوق فردی و مدنی از دست میرن و ما نشستیم با تیپ و قیافه براد پیت تب و لرز میکنیم ؟! آخه این آدمها چه ارزشی دارن ؟ چرا باید برای کسی که فیلم سکس با دوست پسرش روی اینترنت رفته ذرهای اهمیت قائل باشم ؟ چون سایز باسنش از من پایینتره ؟! یا ابروهاش نازکتره، موهاش طلاییتر و سینهاش بزرگتره ؟! نمیفهمم. آخه کدوم احمقی این چیزها رو میخونه ؟ »
تو عالم خودم به تیتر مجلهها خیره شده بودم که دختری تقریبا ٢٠ ساله به من نزدیک شد. تا چشمش به جلد یکی از مجلهها افتاد یکدفعه بلند داد زد: « وای خدا جون جـــــسیــــکا ؟ بریتنی اسپیرز با دوست پسرش به هم زده! ».
خندهام گرفت. از قرار معلوم حداقل یک احمق این چیزها رو میخونه.