گفتم « خب چرا درس نخوندی ؟ »
ـ « آخه وقت نشد. با دوستم رفته بودیم آرایشگاه. آرایشگر همه موهاش رو خراب کرد. بیچاره همه اعتماد به نفسش رو از دست داده! »
ـ « و تو بخاطر ریزش مو و کمبود اعتماد به نفس دوستت درس نخوندی ؟ »
ـ « تورو خدا اینطوری نگو. انقدر براش دعا کردم که نمیدونی »
ـ « خدا زیادت کنه. حالا برو سر درست دیگه »
ـ « الان میرم. یادت نره برام دعا کنی ها...برای دوستم هم دعا کن! »
نگارنده تا به امروز فکر میکرد برای مردم بدبختی که در زلزله تسونامی عزیزان خود رو از دست دادند باید دعا کند. از قرار معلوم این دعا فواید خفن دارد برادران، مخصوصا اگر در ارتباط با ریزش مو باشد!.
میرم یک لیوان آب بخورم. برام دعا کنید!.
پینوشت: اینهمه گفت و فراموش کردم دعا کنم. « خدایا، هرچی خله رو شفا بده. اگه هم نشد خیالی نیست! »