یک زمانی فکر میکردم هیچ چیز جالبتر و مهیجتر از این نباید باشه که رو شخصیت و حالات آدمهای دور و اطرافت دقیق بشی، ناخودآگاه روحیه و زندگیشون رو مطالعه کنی و سعی کنی دلیل هر حرکت و کلامشون رو حدس بزنی. بعد از مدتی فهمیدم آدمها هرچی ذهنشون خلاقتر، بیدارتر و طنازتر باشه مسیر این کنجکاوی من بهتر و جالبتره. جوری شد که احساس لوئی پاستور رو درک میکردم. آدم رو پدیده تخمیر مطالعه کنه بهتره یا بیماری سیاهزخم ؟!
الان به جایی رسیدم انگار، که نه سیاهزخم، نه کزاز، و نه حتی ایدز! جوابگوی ماجراجویی من نیست. حدس میزنم تقصیر از فهیمه رحیمی نیست…سر و تهش رو بزنی همه یک کرباسیم.
دنبال یک سرگرمی تازه میگردم.
Comments (0)