کشاورزی ساده در مزرعه خودش چاهی داشت که مدتها بود تصمیم داشت اون رو پر کنه. یک روز که از خواب پا شد، دید خرش افتاده تو چاه و هیچ راهی نداشت که بتونه از اونجا دربیاد. کشاورز که خرش رو خیلی دوست داشت خیلی سعی کرد اون رو از چاه دربیاره، ولی با وزن خر و عمق چاه براش غیرممکن بود. وقتی فهمید چارهای براش نمونده، چندتا از دوستاش رو خبر کرد و همگی شروع کردن رو سر خر خاک ریختن که چاه پر بشه. خر وقتی فهمید، اولش خیلی ناله و زاری کرد ولی بعد ساکت شد. کشاورز وقتی توی چاه رو نگاه کرد تا از حال و روز خرش باخبر بشه، دید که با هر بیل خاک، خر خودش رو میتکونه و یک پله میاد بالاتر! و خلاصه انقدر اینکار رو ادامه دادن تا خر سالم و زنده از چاه اومد بیرون.
برداشت اول:
سرنوشت همیشه بر روی خر زندگی شما خاک بدبختی خواهد پاشید. خودتون رو بتکونید و سعی کنید روی بدبختیهاتون همیشه پا بذارید تا زنده و سرحال باشید.
برداشت دوم:
مزخرفات بالا رو ولش کن!. وقتی خر از چاه اومد بیرون، خوار مادر کشاورز و رفقاش رو به فنا داد. . واقعیت قضیه اینه که اگه بخوای عمدا خاک تو سر زندگیت کنی دهنت صافه!.
Comments (0)