ـ میدونی، من خیلی زشتم!.
عجیب نیست ؟ در جا و زمانی که تو توقع داری چیزی کاملا متفاوت بشنوی، متوجه میشی تنها اثری که مشکلات زندگی بر روحیه ما داشته این بوده که باعث شده احساس کنیم «چقدر زشتیم».
ـ ستاره جون ؟ این کتاب رو میذاری رو میز ؟!
ـ خدا مرگم بده...من چقدر زشتم!.
البته این خیلی بهتره چون به جای ۲ ساعت روضه خونی، شرح خوبی دنیا و گوزن نر و قناری عاشق و ساخت خانه محبت از آجر عشق، دوای دردمون فقط و فقط یک قوطی کرم پودر خواهد بود!.
* نظر به بیپایه و اساس بودن تئوری فوق و با توجه با خطرات جانی متعاقب و محتمل در آتیه و باز جهت پیشگیری از سلب نسبت اطرافیان مونث از شخص نگارنده، این تئوری تا اطلاع ثانوی در حد فرض باقی مانده و ادامه مطلب در اینجا صمیمانه درز گرفته خواهد شد!.