به نظر می‌رسد مصادف با کشت و کشتار دانشجویان در دانشگاه ویرجینیا و متعاقبا جریان گروگان‌گیری ناسا، سیر آدم و آدمکشی خط و خوط جدیدی را دنبال کرده و سنتی نامر‌ئی در میان قاتلان و آدمکشان باقیمانده به جا گذاشته است. تا حدودی مرسوم چنین است که قاتل وقتی ملت در دور و اطراف را کشت، دست به خودکشی می‌زند!.

خردمندی رسید و مسئلت کرد «برادر، مگه مرض داری ؟!»

به نگاهی به گذشته در‌میابیم که قاتلین ما همواره از نوعی غرور و افتخار بهره داشتند. نماد و یال و کوپالی داشتند و طرفدارانی مردمی که اسامی آنها را به روی پیشانی، بازو و یا آلت تناسلی‌شان خالکوبی می‌کردند. قاتلین در گذشته با افتخار فرد معصوم را با اسلحه و یا چاقو کشته و سپس بر روی دیوار سربلند می‌نوشتند «The hell with the Blind» (تا کور شود هر آنکه نتواند دید!) ولی امروزه به نظر می‌رسد آنان همگی سرافکنده و خجالت‌زده و طاقت رویارویی با عواقب آینده را ندارند.

حالا اگه یکی پس فردا اومد و بعد از کشتن یک سری خودش رو سر به نیست نکرد، آیا می‌بایست جوابگوی حرف مردم باشد ؟ آیا این انصاف است که انتخاب وی در زنده ماندن و نکشتن خود باعث شرمندگی سایر برادران و خواهران آدم‌کشی باشد که خود را ناکوت کردند ؟ هان ؟!

لطفا کمی انصاف به خرج دهید.

Comments (0)





کلیه حقوق این وبلاگ، اعم از مطالب و طراحی متعلق به هیچکس حتی شخص نگارنده نبوده، وی هیچگونه مسئولیتی بابت محتوا قبول نمیکند.













برای جستجو در آرشیو وبلاگ از فرم زیر کمک بگیرید:














شخص نگارنده
پروفایل
و روی صحبت من با شما همشیرگان است
وجه تسمیه وبلاگ
پرسش و پاسخ
آدرس ایمیل