خبر رسید که دسته‌ای از راهبین تبتی به مدت ٢ روز در یکی از فروشگاه‌های شهر کانزاس مشغول صنع و ساخت مجسمه‌ای از شن بوده که حاصل کار و تمام رنج و زحمت طاقت‌فرسایی که در این راه کشیده بودند، توسط بچه‌ای خردسال تاتی تاتی کنان! در عرض ٢ دقیقه خراب شد. محل کار این راهبین در وسط تالاری در فروشگاه بود که تنها با طنابی قرمز محاصره شده بود و کودک خردسالی که چهار دست و پا از مادرش دور شده بود، به سمت کپه شن تاتی تاتی کرده، به روی مجسمه غلت خورد و نتیجه ٢ روز بد و بدبختی و حرص و جوش خوردن را در ثانیه‌ای به فاک داد!.

و حال، شما به من خواهید گفت که این راهبین آنچنان بردبار و شکیبا هستن و اونقدر درس تحمل و اطاعت و سکون دیده‌ان که با مشاهده به فاک رفتن ٢ روز کار طاقت‌فرسا جیک از پوکشان و آه از نهادشان برنمیاد ؟! و اونقدر خردمند و پیشکسوت هستن که هرگز از این بابت ککی آنها را نگزیده و عین خیالشان نیست ؟! واقعاً ؟

من کاملا تکذیب می‌کنم. فی‌الواقع اگر خوب گوش بدهید صدای آواز و سرود راهبی را از دور در امتداد شب خواهید شنید که زیر لب زمزمه کرد: « ... م م‌ م‌ م م‌ م‌ م م‌ م‌ ... بچه مادر به خطا ... م م‌ م‌ م م‌ م‌ م م‌ م‌ ... دهنت رو سرویس ... م م‌ م‌ م م‌ م‌ م م‌ م‌! »





کلیه حقوق این وبلاگ، اعم از مطالب و طراحی متعلق به هیچکس حتی شخص نگارنده نبوده، وی هیچگونه مسئولیتی بابت محتوا قبول نمیکند.













برای جستجو در آرشیو وبلاگ از فرم زیر کمک بگیرید:














شخص نگارنده
پروفایل
و روی صحبت من با شما همشیرگان است
وجه تسمیه وبلاگ
پرسش و پاسخ
آدرس ایمیل