گویند ٣٠ سال بود كه هیچكس فضیل عیاض را خندان ندیده بود، مگر آن روز كه پسرش بمرد و او تبسم كرد. گفتند « ای خواجه چه وقت این است ؟ » فضیل گفت « رضای خدا شادی دل است به تلخی قضا. اكنون دانستم كه خداوند راضی بود به مرگ این پسر. من نیز موافقت كردم و رضای او را تبسم كردم ».

سوال: چرا فضیل خندید ؟!

١) فضیل عیاض در طول ٣٠ سال هیچ موردی رو مشاهده نكرده بود كه خداوند هم از اون راضی باشه. یعنی ٣٠ سال بود كه خداوند از وضع جهان راضی نبود. خب فضیل هم اعصابش خرد بود و حتی نمی تونست لبخند بزنه. وقتی پسرش مرد، فضیل فهمید كه خدا راضی شده و لبخند زد.

٢) فضیل اصلا نخندید و کل ماجرا دروغ محض است!. هیچ آدمی؛ اونم با این اخلاق یبس كه ٣٠ سال نخندیده!؛ نه برای موضوع خنده دار مرگ پسرش بلكه برای هیچ موضوع خنده‌دار دیگه‌ای نمی‌تونه بخنده، چون به لحاظ علمی و فیزیولوژیکی كار كشیدن از عضله‌ای كه ٣٠ سال جم نخورده غیرممکنه.

٣) پسر حرامزاده بوده و برای همین فضیل از مردنش خوشحال شده.

٤) پسر، فرزند ناخواسته بوده و برای همین مرگش اصلا مهم نبوده چون خانم قاعدتا ٢ روز دیگه دوباره ناخواسته می‌زایید!. البته در زمانهای قدیم خیلی کم اتفاق میفتاد که پدر و مادر در مورد بچه به توافق برسن. بیشتر اینطور بود که خداوند هر وقت صلاح می‌دید شکم مادر بالا میومد و خب الحمدالله که خداوند زرت و زرت صلاح می‌دید. گرچه سالها بعد که کاندوم اختراع شد این وظیفه از دوش خدا برداشته شد و ملکوت نفس کشید.

٥) پسر از فضیل اخاذی می‌کرد چون می‌دونست فضیل ضعف جنسی داره و اگر بمیره ارثیه به اون می‌رسه. در این راستا احتمال داره خود فضیل پسر رو کشته باشه چون اصلا از آدمی که ٣٠ سال نخندیده باشه هر کاری برمیاد!.

٦) فضیل اصلا نخندید چون اگر زودتر فهمیده بود که رضای خدا در مرگ پسرشه تا حالا ١٠ دفعه پسرش رو کشته بود.

٧) اگر فردای این موضوع خونه فضیل آتش می‌گرفت و کل خانواده‌اش کباب می‌شدن، احتمالا اونوقت فضیل به جای لبخند زدن باید دستش رو میذاشت رو شکمش و هرهر می‌خندید!. خدا هم خیلی راضی میشد.

٨) پسر بطور خنده‌‌داری مرد. یعنی مثلا می‌خواسته نگاهی به نعل اسب بندازه که اسب با لگد زده تو تخمش و پسر مرده، فضیل هم از این موضوع خنده‌اش گرفته!. یا مثلا برف و یخبندون شده و پسر می‌خواسته از خونه بره بیرون، لیز می‌خوره و با ماتحت میاد رو زمین خونریزی مغزی می‌کنه می‌میره، فضیل هم از زمین خوردنش غش‌غش می‌زنه زیر خنده. بعد که ملت اومدن بهش گیر دادن که « مرتیکه چرا می‌خندی ؟! » اونم یک چیزی گفته که دهن مردم رو ببنده.





کلیه حقوق این وبلاگ، اعم از مطالب و طراحی متعلق به هیچکس حتی شخص نگارنده نبوده، وی هیچگونه مسئولیتی بابت محتوا قبول نمیکند.













برای جستجو در آرشیو وبلاگ از فرم زیر کمک بگیرید:














شخص نگارنده
پروفایل
و روی صحبت من با شما همشیرگان است
وجه تسمیه وبلاگ
پرسش و پاسخ
آدرس ایمیل