از درد تا ٣ بیدار بودم. چقدر خوب بود اگه اعضای بدن قابل حمل و نصب بودن!. قبل خواب از مفصل راحت باز ‌می‌کردی می‌ذاشتی گوشه اتاق. گرچه به دلایل امنیتی هرگز همچین چیزی اتفاق نمیفته. مثلا صبح از خواب بلند میشی می‌بینی دزد اومده دست و پات رو برده!. بعد باید زنگ بزنی کارخونه، دست سفارش بدی پا سفارش بدی. تا اون موقع چطوری بشاشی ؟! گمونم اگه تکنولوژی بتونه دست و پای ما رو بسته‌بندی کنه احتمالا فکر اونجاش رو هم کرده. لابد انجمن معلولین هم تبدیل میشه به منفورترین ارگان دنیا. اون موقع دلمون دیگه واسه کی بسوزه ؟...اصلا وقت خواب دست به چه دردی می‌خوره ؟ هان ؟ چی ؟ یکی می‌مرد از درد عضلانی، یکی گفت برادر ممکنه شما امشب پناهگاه محکمی در طوفان‌های زندگی برام باشید ؟!

«زنیکه! از این ٢٠ نفری که تو صف وایسادن، ١٩تاشون فقط کاندوم می‌خوان. بخدا این جماعت رو کاندوم به دست پشت صندوق نگه داشتن گناهه، انگار به موزارت گفتی دیگه آهنگ نسازه. اینها عشقشون تو این مملکت به همین کردنه. چرا وقت تلف می‌کنی ؟» ولی نه. شکلک در‌آوردن واسه ترکیبی از اسپرم و تخمک مکزیکی ٣ ساله که پا‌برهنه و با پوشک رو کف کثافت سالن تلک تلک می‌کنه، از دست‌درد من و به ارگاسم رسیدن دوست‌دختر خوزه گویا مهم‌تره. حالا من که درد می‌کشم و فقط دست‌بندم آرزوست. خوزه پس چی بگه ؟

شاید باید در محل آبستنش می‌کردم ولی الان که فکر می‌کنم می‌بینم آمیزش چرندیست. لابد وقتی ٧ سالش میشه، بچه‌مون هر پنجشنبه اول چمنها رو می‌زنه، بعد رو گوگل دنبال «دختر لخت ایرانی» می‌گرده. بیشتر از این هم از من و مادرش انتظار نمیره ولی آخه احمق، ایرانیش چرا ؟! اصلا من کی از بچه خوشم اومد که از بچه‌دار شدن ؟ زمان ما فایده داشت، با خودت می‌بردیشون تو پارک. شهریار می‌گفت واسه دور زدن کمیته است. شاید، ولی من گفتم می‌خواد طرف رو محک بزنه. وقتی با اون نازنین بی‌گناه گوگوری مگوری می‌کنی توانایی‌های پدری و مادریت داره تست میشه. البته الانم بچه می‌برن تو پارکها، فقط هنوز راه نمیره.

من نخواستم صدام رو بلند کنم، نه عددم و نه اهل. بدترش رو بلدم. مشکل من با اون بیکاره نیست، با اون که بیکاره استخدام کرده. چرا این موضوع رو یادآوری کنم ؟ چرا از سرویس‌شون شکایت کنم ؟ لایق و بهترش کنن ؟ جلوی ضرر رو واسه منفعت آینده بگیرن ؟ من دستم الان درد می‌کرد، نه ٢ ماه دیگه. بذار بیکاره، بیکار کنه. اون پول و قضاوت منه که جای دیگه به ضررت خرج میشه. باور کن بدترین جنایات دنیا هرگز فیزیکی نبوده. بی‌اعتنایی و فراموشی...فکر می‌کنی زندان چطور «اختراع» شد ؟

ببین، این مزخرفات رو تحویلم نده. به من چه ربطی داره طرف تو زندگی شخصیش چی می‌کشه و چه کرده ؟ مگه هر وقت قراره راجب کسی حرفی بزنم باید ٢ هفته قبلش وقت بگیرم و باهاش بخوابم که بشناسمش و به شخصیتش پی ببرم و خدای نکرده قضاوتم اشتباه نباشه ؟ خیلی هنر کنم اسم خودم یادم باشه، ...خوار تو! اگه خیلی آدمی، پشت زندگیت قایم نشو. اونی که به من نشون میدی اینجا مهمه، نه اونی که فکر کردی اگه نشون می‌دادی بهتر میشد!. اگه با من نمیای جلوی من نایست. سعی نکن، بکن. حالا می‌خوای ماه به ماه در خفا چک واسه یونسکو حواله کن و دستگیر یتیمان و حامی مظلومان باش ولی اگه وقت من رو هدر دادی بیشتر از یک لش واسه من نیستی.

شاید وقتی زنگ زدم کارخونه دست سفارش بدم، تکنولوژی هم یه راهی واسه راه رفتن جنین تو پارکها پیدا کرده باشه.





کلیه حقوق این وبلاگ، اعم از مطالب و طراحی متعلق به هیچکس حتی شخص نگارنده نبوده، وی هیچگونه مسئولیتی بابت محتوا قبول نمیکند.













برای جستجو در آرشیو وبلاگ از فرم زیر کمک بگیرید:














شخص نگارنده
پروفایل
و روی صحبت من با شما همشیرگان است
وجه تسمیه وبلاگ
پرسش و پاسخ
آدرس ایمیل