به عقیده من، یعنی بهتر بگم ما، گرچه هنوز شناخته نشده ولی تنهایی جزو یکی از خطرناک‌ترین امراض ناشناخته به شمار میره. یکی از مضرات و شاید حتی فواید تنهایی اینه که اعتیاد آوره و در موارد شدید این اعتیاد، تنهایی به معنی نبودن ِ هیچ کس می‌تونه باشه. درحالیکه که مفهوم اعتیاد به معنی پایبند بودن، وابستگی و بودن ِ همیشگی یک چیز و احساس ممکنه باشه، با خودم به این تناقض احمقانه فکر می‌کنم که چطور ممکنه به بودن ِ نبودنی‌ها عادت کرد ؟! برات گفتم که. ناشناخته است و هنوز اطلاعات زیادی درباره‌اش در دسترس نیست. نمی‌دونم، فرد معتاد شاید هفته‌ای و روزی و ساعتی در میان جمعی خوش باشه ولی من، یا بهتر بگم ما، همه می‌دونیم که اول شرط ایمان، مواده!

چند وقت پیش تردد وسایل نقلیه تک سرنشین ممنوع بود. ولی تو بگو، آدم تنها کجا را دارد برود ؟

فکر می‌کنم اعتیاد، مثل مشروب و سکس در حدی، حتماٌ یک نوع مکانیزم دفاعیه. فرار از ترس‌های پنهان و عقده‌های درونی ِ هرگز نگفتۀ ناشنیده‌ای که شاید بازگو کردنشون برای دیگری مسخره‌ترین و شرمسار‌ترین لحظۀ عمر باشه ولی ضربۀ اون خاطره، تنها احساس باقیمانده‌ست که برای جبران یا بدتر، فراموشیش باید گریخت. این احساس لعنتی دلی رو از چیزی کندن...

من به دل کندن به مفهوم یک اتفاق کاملا واقعی-فیزیکی نگاه می‌کنم. شاید شبیه لرد ولدمورت وقتی روحش رو به چندین قسمت تقسیم کرد، وقت دل بستن به کسی یا جایی تیکه‌ای از خودمو اونجا جا می‌ذارم. این بخاطر اینه که خیلی دوستش دارم ولی عذابی که از دوریش می‌کشم قابل وصف نیست. مثل تیکه‌های یک پازل که تا وقتی همه کنار هم نباشن هرگز هیچی کامل نیست، همیشه چیزی کمه و به دست آوردن دوباره‌اش حتی غیرممکن و محال.

میگن اعتیاد، انزوا میاره. ولی اعتیاد به انزوا، تو بگو...اون چی میاره ؟

دیشب، وقتی پسرک سیاهپوست هق‌هق کنان رابطه‌اش را با دخترک سفید‌پوست همسایه در آپارتمان من به عجز و با التماس به تنها نموندن تموم کرد، نگاهش کردم. درحالیکه از سرما می‌لرزید در رو پشت سرش بستم و به رختخوابم با دل ضعفه نگاه کردم..





کلیه حقوق این وبلاگ، اعم از مطالب و طراحی متعلق به هیچکس حتی شخص نگارنده نبوده، وی هیچگونه مسئولیتی بابت محتوا قبول نمیکند.













برای جستجو در آرشیو وبلاگ از فرم زیر کمک بگیرید:














شخص نگارنده
پروفایل
و روی صحبت من با شما همشیرگان است
وجه تسمیه وبلاگ
پرسش و پاسخ
آدرس ایمیل