ایتا ـ کـِـشـَـوی ها اکثراً نژادپرستند. اگر فرضاً ضمن احوالپرسی با یک کـِـشـَـوی بی اختیار عنوان کنید که شما نوه حسن محمود محله اصبر هستید، حتی اگر همخواب ابلیس هم باشید، تقریبا هر کار و حرفی که مابعد آن بزنید آیه کتاب منظور خواهد شد. در مقابل آن، اگر بدنتان تا خرخره پینه نزده یا موهای سرتان تا آخرین درجه سفید هنوز نشده و یا حداقل یک دندان سالم هنوز در دهان دارید، خود جبرییل هم شفاعتتان کند از دید یک کـِـشـَـوی فردی چنگول هستید. در سفر آخر، در لابلای باغهای کامجون کشه، با پیرمردی صحبت می کردم که عنوان کرد ٥٨ سال از فوت پدرش گذشته و در تمام این مدت وقت آبیاری باغ، حقشان را خورده اند و بعد از سالها وقتی به میرآب شکایت کرده، با دعوا و دگنه ده دقیقه آب را بیشتر برایش باز گذشته اند. پرسیدم «خب شما چرا از اول شکایت نکردید وقتی دیدین حق آب شما رو ضایع می کنن ؟» گفت «می دی خویشو زانن ای او مونَه (اینا خودشون می دونن این آب مال منه؛ ت. م) حالا شما متوجه نیستی» و بعد خانمش سر رسید و گفت «مش سکسی، حالا شما به ایشون چرا توضیح میدی ؟ ایشون که متوجه نمیشه!» و من چهار شاخ ماندم. راست می گفت، من با قریب به دهسال زندگی در خارج و داشتن دو مدرک لیسانس و در پی فوق، آدرس ایمیل و این بلاگ مادرمرده درک نمی کنم که از سه ساعت آب، نیم ساعتش حق شماست که ده دقیقه از آن را زدن در این مدت چیزی بالغ بر ٥٠٠ ساعت خواهد بود. اینکه شما چرا اجازه دادید ٥٨ سال از این موضوع بگذرد و امروز تازه یادتان افتاد، بلاهت و حماقتی است که خب راست می گویید، من نمی فهمم!.
دوتا ـ اما وقتی دو کـِـشـَـوی بهم می رسند، یکی از اولین و متداول ترین سوالاتی که رد و بدل می شود این است که «سالمی ؟» در واقع، حال و احوالپرسی دو کـِـشـَـوی کل شجره نامه شان را در برمی گیرد به نحوی که حداقل ٣٢ بار از سلامت روح و روان فی خالدون یکدیگر و افراد فامیل [که هیچ کدامشان را هم بعضاً ندیده و نمی شناسند] سوال می کنند که «بابات خوبه ؟ آقات خوبه ؟ مادرت خوبه ؟ نوه ات سالمه ؟ خانمت خوبه ؟ بچه هات خوشن ؟» و بعد در آخر مهمتر از همه آن سوال یک میلیون دلاری که «سالمی ؟!» نکته اینجاست که پاسخ شما به این سوالات اصلاً مهم نیست. فرضاً اگر بفرمایید که پدرم فوت کرده، مادرم بواسیر دارد، زنم یائسه است و خودم کنترل کلیه مجاری ادرار را از دست داده ام، بدون کوچکترین مکثی خواهید شنید که «خب مهم نیست، تنت سلامت باشه. حالا آقات خوبه ؟ سالمی ؟!»
سه تا ـ این بحث سوال برانگیز سلامت هم یکی از ارکان اصلی و شاخه های بارز هر کـِـشـَـوی اصیل است و در نردبان اخلاق و مرام، از هر فضیلت و شرفی بالاتر. فرض بفرمایید اگر روزی مش سکسی و اوس جیگر با هم سر آب دعوا کنند و غلامرضا برای حل غائله سر برسد، تقریبا در ٩٩ درصد موارد موضوع به این رکن خفن ختم می شود که «دنیا که ارزش نداره. تنت سلامت باشه اوس جیگر!» ولی موضوع در باطن به این سادگی ها نیست. اگر سرکی به قبرستان کشه بزنید با نیم نگاهی متوجه خواهید شد که اکثریت مرحومین بالای ٨٠ سال داشته اند. در واقع، پیامی که اینجا به اوس جیگر داده می شود اینست که مهم نیست مش سکسی حقش را ضایع کند یا نه؛ جوش نخور چون اونوقت سکته می زنی و در ٧٠ سالگی می میری که آنوقت که اگر بخواهیم در قبرستان دفنت کنیم خیلی ضایع است و جواد!. این قطعه «تنت سلامت باشه» بلاشک متمم و مکمل مکالمات هر کـِـشـَـویست.
چهارتا ـ یکی از مهمترین خواص جوامع کوچک و بالاخص دهاتی، همسانی و بالاتر از آن یکسانی است. اگر همه بدبختند، شما هم بدبختید و اگر خوشحالند شما هم شاکر و به هکذا. هیچ کس هرگز از دیگری نباید برتر باشد و برای رسیدن به این امر، خرافات و خیالپردازی ها و تظاهر و دروغ نمایی از اشد واجبات. شب که می خوابید کل کشه جلو چشمتان رژه می روند و صبح که بلند می شوید بی اختیار دلتان هوای همسایه تان را کرده! اکثر اهالی کشه در خارج از کشور فرزند و فامیل دارند و حداقل سالی یکبار برای دیدار اقوام و آشنایان خود سفر می کنند ولی اگر از ایشان بپرسید یا این موضوع را حاشا می کنند یا فقط از بدبختی و بیچارگی و سختی اقوام خارج گفته و آب و هوای کشه را شاکرند!. اگر برای درمان پزشکی رفته باشند، «دکترم خیلی خوب بود و همه با شنیدن اسمش دولا راست می شدن، ولی البته ما در ایران هم پزشک خوب خیلی داریم!» یا «این برج ایفل انقدری که قشنگ بود، ولی بخدا هیچ جا مثل کشه نمیشه!» در واقع پیام اینست یه وقت فکر نکنی از شما و ایران، من و فرانسه بهتریم ها. نه اصلاً، ما همه قد هم بدبختیم. حالا چون خارج نرفتی و اون موقع که من تحت درمان بهترین پزشک کهکشان بودم، با مش سکسی سر سوزاک چونه می زدی، دلیل نیست که از من چنگول تری. به هیچ عنوان!
بـَــیتا ـ اما یکی از علل این تظاهر به بدبختی، نیاز به پنهان کاریست که در واقع هسته اصلی نظام فکری هر کـِـشـَـوی چنگول را تشکیل می دهد. بطور خلاصه، کشه موساد است اگر موساد قرار بود زمانی در دهی بنا شود! و هر کشه ای همزمان تحت اوامر CIA ،KGB و اگر پا روی دمشان بگذارید، بن لادن و القاعده. هر کـِـشـَـوی بر اساس قانون «لزوم به دانستن» زندگی می کند، یعنی ٢٤ ساعت به فکر دیگریست، شب خوابش را می بیند و کلیه اندامش به یاد همسایه اش می تپد ولی در پاسخ به هر سوالی، ابتدا باید به این پرسش درونی پاسخ بدهد که «چه لزومی دارد به تو جواب بدهم ؟!» که همیشه هم جواب منفیست ولی احترام (بخوانید: تظاهر) مانع از صراحت گفتار است. «یه وقت نگی ما چقدر شاتوت داریم ها، اونوقت همه می خوان و من ژنتیکی از جواب رد دادن بر حذرم»، «یه وقت نگی من چند تا میخ کوبیدم به این درها، اونوقت همه فکر می کنن اووووه، ما رو کوه میخ نشستیم انگار کونمون رو از سر راه آوردیم» و غیره. من نمی فهمم این چه نوع از خودشیفتگی مفرط و زایدالوصف است که فردی گمان کند بقیه به کوچکترین و مسخره و مزخرفترین جزییات زندگی اش علاقه مندند و پشت سر هر سوال بی ربطی، نقشه ای و قضاوت پنهانی وجود دارد!.
در سفر آخر جلو در قبرستان کشه، به زنی برخوردم که حداقل شش نوع چادر مختلف از شش نوع پارچه مختلف بسر کرده بود. وقتی کلیه مراحل بالا را با من طی کرد، جسارتاً سوال کردم «ببخشید، شما ؟!»، گفت «والله، [اصلا چرا باید من به این پسره جواب بدم ؟ بگم کی ام که فردا بره بگه منو جلو قبرستون با جورابی که انگشت شستش سوراخه و یه لنگه دمپایی دیده ؟ اونم درست وقتی که اومده بودم برم دستشویی و جیم شم ؟ حالا بگم که پس فردا کل محل خبردار شن لوله فاضلاب ما ترکیده و هرچی می گوزیم کود میشه پای درختها ؟]، من کی ام ؟ یه غریبه!».
گاهی فکر می کنم اگر طی یک اشتباه باورنکردنی و مسخره، اوس جیگر و سکسی سلطون توسط CIA به اتهام جاسوسی دستگیر و مورد بازجویی قرار می گرفتند که «لامصب، دلیل این پنهان کاری و دودوزه بازیها چیست ؟»، پاسخشان چه بود ؟
ـ ای آقا، بابات خوبه ؟ آقات خوبه ؟ ننه ات خوبه ؟! تنت سلامت باشه.
* واضح است که منظور من از «اهالی کشه»، آنهاییست که من می شناسم.