دیروز وقتی داشتم لباسهایم را جابجا می کردم کمرم بدجوری گرفت. البته از دیشب تا الان با گرم نگه داشتن و استراحت خیلی بهتر شده، ولی هنوز نمی تونم درست خم و راست بشوم. دیروز اصلا روز بدبیاری بود. در اتاقم، درحالیکه که کلید، کیف پول، پاسپورت و تلفنم داخل بود، با وزش باد بهم خورد و رویم قفل شد. حداقل ٣ ساعتی علاف بودم تا تونستم در رو باز کنم. بساطی بود ها...

امروز صبح باید بروم خرید. مطمئن نیستم با این کمر نصفه نیمه چیزی بتوانم بلند کنم یا نه ولی شاید راه رفتن کمی حالم را بهتر کند. تا حدی هم تقصیر صندلی پشتم است که میله اش وسط یه تیکه ابر هی من را به جلو فشار می دهد. ولی از همه اینها گذشته، خونه خوبیست. فعلا که فقط منم و بعید می دانم کس دیگری هم بیاید. تنهایی، حسابی می شود با این وان خفن حال کرد، البته بعد از خرید انواع و اقسام شوما و وایتکس و سابیدنش در حد مرگ!

اوه راستی، یا من خیلی از مد عقبم یا واقعا اون قضیه کردی-لری اونقدرها هم دور از واقعیت نیست. نمی دونم این جوانان چنگول را چه می شود، مخصوصا دخترها، که علاقه ای شدید به پوشیدن شلوار کردی دارند! دخترک با یه تاپ نیم وجبی، شلوار مامان دوز کردی پوشیده بود که تقریبا تا وسط ساق پا هم برموداییش کرده بود. لب و دماغ و ابرو که پر از تیغه و میله و پونز و کفش های مثلا All Star کاملا داغون و یکی دو سانتی از لباس زیرش هم این دور و ور بیرون زده بود. پسرانش هم چندان وضع بهتری ندارند، ولی فکر می کنم سوای کردی و لری کمی کور هم باشند. کدام ابلهی حاضر می شود با همچین موجودی بخوابد ؟!

والله نه به ما، نه به سکینه سوانسون اینا...!





کلیه حقوق این وبلاگ، اعم از مطالب و طراحی متعلق به هیچکس حتی شخص نگارنده نبوده، وی هیچگونه مسئولیتی بابت محتوا قبول نمیکند.













برای جستجو در آرشیو وبلاگ از فرم زیر کمک بگیرید:














شخص نگارنده
پروفایل
و روی صحبت من با شما همشیرگان است
وجه تسمیه وبلاگ
پرسش و پاسخ
آدرس ایمیل