نامه یک دختر به مردان، از نوشته های فیس بوکی مرد! اين كيمياي واقعي پیاده از کنارت گذشتم، گفتی:" چندی خوشگله؟"؟ سواره از کنارت گذشتم، گفتی:" برو پشت ماشین لباسشویی بنشین!"؟ در صف نان، نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود در صف فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلندتر بود زیرباران منتظر تاکسی بودم، مرا هل دادی و خودت سوار شدی در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ وزنت را بیندازی روی من در اتوبوس خودت را به خواب زدی تا مجبور نشوی جایت را به من تعارف کنی در سینما نیکی کریمی موقع زایمان فریاد کشید و تو بلند گفتی:"زهرمار!"!؟ در خیابان دعوایت شد و تمام ناسزاهایت، فحش خواهر و مادر بود در پارک، به خاطر بودن تو نتوانستم پاهایم را دراز کنم نتوانستم به استادیوم بیایم، چون تو شعارهای آب نکشیده می دادی من باید پوشیده باشم تا تو دینت را حفظ کنی مرا ارشاد می کنند تا تو ارشاد شوی!؟ تو ازدواج نكردي و به من گفتي زن گرفتن حماقت است من ازدواج نكردم و به من گفتي ترشيده عاشق که شدی مرا به زنجیر انحصارطلبی کشیدی عاشق که شدم گفتی مادرت باید مرا بپسندد من باید لباس هایت را بشویم و اتو بزنم تا به تو بگویند خوش تیپ من باید غذا بپزم و به بچه ها برسم تا به تو بگویند آقای دکتر وقتی گفتم پوشک بچه را عوض کن، گفتی بچه مال مادر است وقتی خواستی طلاقم بدهی، گفتی بچه مال پدر است . . مردی به من نشان بده ! | جواب پیاده بودم گفتی برو بمیر...سوار ماشین بعدی شدی خونشم رفتی صف انتخاب واحد نوبتم رو به تو دادن چون چشم و ابروم بالا پایین نمیره از سال ٦٨ تا حالا اتوبوس مختلط ندیدم وگرنه مگه میشه جامو به تو خوشگل ندم؟ رفته بودم سینما بخوابم اومدی کنار گوشم عرب...ده می زنی شهر بازی رام ندادن چون تو اونجا بودی جای منو تو رستوران عوض می کنن چون اینجا به موجودات ماده میگن خانواده به طرف فحش خوار مادر دادم چون عزیز ترین کسانش بودن اتون جلو ماس ما که می دونیم بین خودتون چه حرفایی می زنین..."oh my god" تازه استادیوم راتونم بدن خرید رفتنو ترجیح میدین ٤٠ سانت پاشنته ٤٠ سانت فوکولت اونوقت اگه از تعجب هم نگات کنم میشم چش چرون خواستم روشن فکر بازی در بیارم بهم گفتی بی غیرت تولمون بزرگ شد خواست بره زن بگیره گیر دادی به بدبخت که باید دختر دوستتو بگیره |