جلو بستنی فروشی و کنار خیابون نشسته بودم آب زرشک مک می زدم که یه خانمی با بچه دو ماهه اش به بغل از جلوم رد شد. ناخودآگاه عطسم گرفت، پشت بندش بچه هه سرفه کرد. عطسه دوم رو که رفتم، دو تا سرفه کرد. گلومو که صاف کردم، سرفه بعدی رو اومد و بعدش زل زد به من.

یه نگاهی تو چشماش بود که انگار می گفت «نبـــــــــــود ؟ سوسکی عمو جون!»





کلیه حقوق این وبلاگ، اعم از مطالب و طراحی متعلق به هیچکس حتی شخص نگارنده نبوده، وی هیچگونه مسئولیتی بابت محتوا قبول نمیکند.













برای جستجو در آرشیو وبلاگ از فرم زیر کمک بگیرید:














شخص نگارنده
پروفایل
و روی صحبت من با شما همشیرگان است
وجه تسمیه وبلاگ
پرسش و پاسخ
آدرس ایمیل