دو سه خطی سرودم، زیر زمینی
سریعا غر زدی، قافیه یوخدی

قرارم بود همی کادو بگیری
ولی Z.J زدش، کانال هندی...

Z.J آمد بگفتا «اسکوزینو؟
به ولله قر میاید داش مورینو

گرش بستی به گردن شالِ گردن*
اگه باختن بگفتی دون می پاشن

بدان صورت بگویم من که جونم؟
به جینگول قسم، من میس تونم

ببخشیدا، به قولی چش سفیدم
پای کل کل بیاد، سوسکی عزیزم!

و گر داری تو افکاری بدان سر
با دستانم بهت فرمون میدم، الله اکبر

نگاهم تو مکن، هستم ظریفک
چو من چنگت زدم، همسان بختک

ملخک بار اول چو جستی
دگرباره زنم چنگت، دو دستی

پس از آن فندکو دستم می بینی ؟
به چخماقش شتر دیدی، ندیدی

زنم آتش به جانت، هیکل و روت
زیاد صحبت کنی، خب می شینم روت!

بکردم صحبتی بآبجیز چنگول
وگرچه او بباشد قدری منگول

بگفتم «هم بزن کارتها و اینا»
اونم هی جیغ می زد «بچه ها، بچه ها»

وگر داشتم از اون خوشگل پسر ها
کاغذ های یک و خانوم به چند تا

به سرعت پس کشم دستم، چه شیکه
پر از آقا، پسر، بانوی پیکه!

به انگشتان زنم تند تند به شونه ات
که من جیش دارم آقا، جون عمه ات

و نارنجم که عشق من هلنده
به موستاش شما هم خوب می خنده

به سان این روبن جون خوشگلی نیست
اگر هم گل نزد، هیچ مشکلی نیست

در انکاری اگر، هستی ز بیخ خنگ
چنین گفتش حاجی اس ته که لن برگ

که Thirteen ام بدارد نبض من دست
نگاهم می کند همچین شوم مست

و تاوب ات که نصفش زیر زمینه
و از آثار شیطان رجیمه

نفهمیدم ؟ بله ؟! کی هاوس فروشه ؟
زیاد صحبت کنی، خونم بجوشه

و زان پس خون پا کنم، محرومیت روش
شما تو کفش ما، پاتو نکن توش!

آخه صندل به پایم، هست سی و هفت
به پا کردم، مامان جان قربونم رفت

نه همسان تو ای، خز جان مرداب
که صندل پا کنی، زیرش سه جوراب!

اگرچه جیمز من، اند فرنچ است
ز کامم او خارجکی کوئنچ(!) است

ولی گاز اریک، خوش طعم و اندام
ولو سازد همی، این قد و بالام

بدانم بوسه ام، جینگول لبانم
و شاید ابرک و سکسی لپانم

و هم لعلم به خوابت چشمه زمزم
Happens اه never، it باشد عزیزم

بکش هجران، ببین حرمان، چگونه؟
که اینگونه، برات گونه (لپ سابق) نمونه

بسان نی بسوزد دل زه عیشقم!
جناسش خوش نی آمد شکل شعرم ؟!

به تا وقتی که هستم من گروپی
یه ویلسون ناپسند، از دم چروبی

به مولا آش همین آش است و کاسه
پر از ماست و دوغ و کلاً خیاره!»

بگفتا مثبت اف با برگ و سازه
«Z.J جانم اومد با ما نسازه ؟

انا المثبت، هال شهرت، با عظمت
خوبه سوسکت کنم، انده خشونت ؟!

به ما گوید که قافیه نداره
نداند قافیه خب شر میاره

یکی گوید، یکی گویم، حریف نـــــــیــــــست
چو خون ریزم که خون ریزی بدیهیست

بگویُم مو برات مصرع، مِحَلّی
که چشمونُت بِرُم تو ریز می کردی ؟

به یادوم مو بیاد عینو پریروز
به هنگام گذر از او کلاهدوز

اوتول ها در پس و پیشش، جلو رو
Z.J جان از عقب، جینگول و لپّو

یارو داد زد «خانوم، دربست برو تو»
بفرمودش که «اوه اوه، بچه پر رو!

گمونم تو ندانی قوم و خویشم
از ابرارم ولی ابری شریرم

سه قاشق در دهان، دونات بجَستم
بابا، عفت منش دادش به دستم

سپس چهارشنبه ها کش رم اضافه
ز شیرینی فزون لپم ز خامه

نه اندیشم به چاره، بچه پر رو
که چشمت را بگیرد، نیمه کیلو!»

به خاطر دارمش، کوهی برفتیم
و تنبل جان خود را سوسک بکردیم

کشید آهی ز سینه، خسته شاسی
هلش دادم بالا، روانشناسی!

کنار صخره ای، آن جوی آبی
و سنگش در پس و او در کناری

بینداختیم کلونی بی فلاخن
هر از نزدیک آن یک تیکه نایلون

ز پهنا، تاب دستش من چه باکی
هی هم هومف هومف می کرد، باقی بدانی

یه کم جر زد، یه کم جیغ زد، با ناخن
یه کم چنگم بزد، القصه...فک کن!

به پایان مدعی باشد به لبخند
عضلاتش همه ولو برفتند

بگوید «گرچه باشم بنده آکبند
و سالها لایه لایه، ابر در بند

تو در جنگ و فن و کل، فنچ مآبی
به زانو از سرت رفته کلاهی

که اینجانب خودم یک پا evil ام
resident بودم و ریزت ببینم!»

بیا بشنو تو از نی، ببر بنگال
احادیثی تو مجمل خوان از این قال

گر از مبلش، عقابی بر هوا رفت
ولو جانم بگفتا «ده، کجا رفت ؟!»

نشاید جا به از مادون لحاف
مکانش فی العمل، مبل است خوش انصاف

همانا تا لنگ ظهر، بالش به قربان
چنین باشد، بله، به به عقاب جان!

و لکن در طرب، پارتی و آواز
گله دارد همانا از تو به.ناز

که آخر جان من، ای غمگسارش
کنارت هد زند، بمون جوارش!

خدا ناکرده ار همجنس گرایی
ندارد سنگ مون، خاطر فلانی ؟!

که گیرم ابرکت عشق ست و طناز
ز داخل نرم و از خارج چیقد ناز

و من محروم از آن قورتم و غافل
ما را از فضل او آخر چه حاصل؟

که این خالی بغل، کل رفته بر باد
خانوما، آقایان، ای داد از هشتاد!

بدادم پیشنهادی، تو نگو کوفت
که کاهم از تو و کاهدونم از قورت!

که دست از کل بکش لپو!، تنبه
بکن به جای این واه واه و اوه اوه!

نکن کاری که فردا سنگت آیو
همین آغوش تنگم، تنگت آیو!

اگر شخص Z.J جان مال مایو
دگر جنگ و خفن چنگش، چه آیو ؟!

ندارد حرف من، جانم خریدار؟
یه لحظه بحث قافیه نگهدار

ز یاران چشم یاری ما داشتیم
غلط کردیم اصلن، هرچه انگاشتیم

نباشد مثبت چو اسکندر که جاوید
شما با ملک او، دعوا چه دارید ؟!

و ته ریشم اگر سکسی و بس زبر
نباشد عمر من همچون عمو خضر

آره! اشعار من، مست و ملنگه
دل من چی ؟ برایت خیلی تنگه

تو آن لپوی خوشمزه، دم رود
که من پایت کشیدم، جیغ زدی زود

من آن زامبیز پر رو بر خلایق
شما کاشتی بر آن دریا، شقایق

که تو نزدم نشاید بیش از آن Z
بیا از آن خود کن، این enemy

نیو کمپی، من آن خاک زمینی
که با خاله خانم، رو در وامیسی؟!

(بدادش آن دفعه یک سیخ و میخی
که در اردو شما هی قر بریزی)

سخن کوته کن ای مثبت به غایت
جناس تام آمدی در این روایت!

اگر می رفت به سنگش آهنین میخ
و یا قرضش گرفت از خاله جان سیخ

از این صحبت و کل کل، تو بری کن
به جایش هم بربری خر و فک کن...

علی الظاهر، ولو باطل، به نومات
تصور کن، تخیل کن، به کرات

بگویش جان من، ای تو گل اندام
جناسی آمدم هم ناقص هم تام!

به جای این جدل، ابرک به تن کن
و زان پس enemy جان مال من کن!

* صنعت تکرر





کلیه حقوق این وبلاگ، اعم از مطالب و طراحی متعلق به هیچکس حتی شخص نگارنده نبوده، وی هیچگونه مسئولیتی بابت محتوا قبول نمیکند.













برای جستجو در آرشیو وبلاگ از فرم زیر کمک بگیرید:














شخص نگارنده
پروفایل
و روی صحبت من با شما همشیرگان است
وجه تسمیه وبلاگ
پرسش و پاسخ
آدرس ایمیل