واای، دیروز عصر این وااارد رو دیدم. فحش خوار و مادر بود که کشیدم به جون داستان و فیلم و هنرپیشه و کارگردان و همه. چه قــــــــــــــــــــدر افتضاح بود. لحظه به لحظه و ثانیه به ثانیه احمقانه تر میشد. وسطای فیلم اصلا باورم نمیشد که این فیلم ٧٠٠ میلیون فروش کرده! هی چشمامو می مالیدم خودمو نیشگون می گرفتم که یعنی من واقعا دارم اینو می بینم؟! چقدر مزخرف بود، چقدر. فک کن، یارو دختره داره به وااردک التماس می کنه که تورو خدا، خواهش می کنم ازت، می خوام اینا...بعد کره خر کدو برگشته میگه نه بلا، تو که می دونی من نمی تونم. باید جوابگو باشم، نمی تونم به تو صدمه بزنم. خلاصه با سلام و صلوات با طرف خوابیده، زنیکه صبح پا شده داره خاطرات دیشب و کبودی ها مرور می کنه. بعد وارد الاغ شاکی شده از دست خودش که نـــــــــــه من باعث این خراش ها و کبودی ها شدم. نمی تونم خودمو ببخشم!
ای بمیری، ای بمیری، ای بمیری!
من موندم کدوم الاغیه که از این کدو خوشش بیاد؟! دخترها که غش و ضعف میرن، واسه این بود؟ تیمم و تیمم و تیمم و تیمم، این بود تیمت؟! دقیقا مشکل همینجاست. مثلا همین الان نشستم یه شو درب و داغون نگاه می کنم به اسم «به لباس بله بگو!» جریان یه سری دختره که می خوان لباس عروسی انتخاب کنن و میان تو یه فروشگاهی (که یه مدیر داره انتهای اسپارتاکوسه!) و خلاصه میرن انواع و اقسام لباس عروس های مختلف رو پرو می کنن تا آخر پیدا کنن. قیمت هارو میگی، سر به ستون می زنه. اینا رو گفتم که بگم درسته ملت عشق واردن، میگن آه چه عشق پاک و ساده ای، خب این در توانش بوده، دوسش داشته نمی خواد بهش صدمه بزنه، آه واردم و اوه ووردم، ولی پای عمل و واقعیت که می رسه این کتاب داستان بازی ها همش پشم قذافیه بابا. لباس سفارش میدن ٥٠ هزار دلار! هرچقدر هم ملت از وارد و فیلم دفترچه خوششون بیاد و اند رومانس و صورتیسم، اریک است که در نهایت می تازد...و البته تاوب عزیزم.
اوه گفتم تاوب، هنوز قسمت جدید هاوس رو ندیدم. به نظرم میاد که این سیزن دیگه قسمت آخرش باشه. باید بگردیم سریال جدید پیدا کنیم که سرش دعوا کنیم! من از همین حالا آمادگی خودمو اعلام می کنم که انتخاب هرچی باشه، من باهاش مخالفم، عمرا، خودت و بسوز.
امروز یکشنبه، سوپرباله. من اولش فکر کردم یه بال مرغ خیلی گنده اس، ولی بعدا کشف کردم که یه چیزی تو مایه های سوپر کاپ اروپاست که قهرمان فلان لیگ فوتبال با اون یکی قهرمان اون یکی لیگ مسابقه میدن و هرکی ببره این انتخاب رو داره که ٨٠ هزار میلیون تومن پول بگیره، یا بره تو فیس بوک مطالب علمی منتشر کنه که مثلا چطور میشه از بدن سوسک انرژی برق تامین کرد! واضحه که مخالفان این طرح کاملا بر ضد انرژی های تجدید شدنی مثل برق و آفتاب و باد و سوسک هستن و با طبیعت و سنگ مون مخالفن. چنگول ها! جالب اینجاست که در این نبرد مخالفت خودشان در انتها سوسک خواهند شد و به به، چه انرژی برقی ما ازشون تامین کنیم و چه حالی بکنیم. به به، التماس هم لازم نیست، کبودی نیز ٨٠ برابر خواهد شد!
چی می گفتم؟ آها، حالا واسه این مسابقه از ٢ هفته پیش دارن تبلیغ می کنن و جیغ و داد و اینا، پارسال که جانت جکسون و جاستین تیمبرلیک بودن انگار و کنسرت بود بین دو نیمه، وسط بزن و برقص سر ستون جانت جان (همشیره مایکل) میفته بیرون و وای بیا و ببین. حالا چی بوده انقدر های و هوی راه انداختن؟ پاره آجر هم نبوده، چه برسه به ستون! حالا این دفعه قراره مدونا کنسرت بده و ما هم انگشتامونو قلاب کردیم که در کمبود امکانات شاید این دفعه چشم مون به جمالی از ساختمون روشن شد!