شاید قبلا گفته باشم. بزرگترین ناراحتی من همیشه تا به اینجا این بوده که چرا نمی تونم خوشی هامو با بقیه شریک شم. از اون تست ها بود که می پرسید شما اگر مهمانی ترتیب بدین یا درش باشین در چه حالتش بهتون خوش می گذره؟ الان که فکرشو می کنم می بینم وقتی که بقیه هم تا حد معقولی خوشحالن با من. گیرم همه جا تنها میرم، تنها می خورم و می گردم و می بینم و حالی می کنم، ولی خیلی فایده نداره وقتی اونایی که دوسشون دارم پیشم نیستن که بریم با هم خاطره بسازیم. هی هی، چنگول ها.
کلا فضای این پست مه آلوده، موسیقی متنی که داره نواخته میشه هم همینطور. ساعت نزدیک شش و نیم صبحه، حاضر شدم برم سر کار ولی نمی دونم چرا جون ندارم، حسش نیست. باز برگشتم به روتین سابق و این فکر و استراتژی که چطوری در برم. خنده داره. تا جایی که یادم میاد همیشه یا در حال فرار بودم یا به فکر اینکه چطوری جیم شم. اکثرا با این امید از خواب پا می شدم که این نیز بگذرد، البته خوش بگذرد ها، ولی بگذرد. همه هم همینو بهم میگن ولی واسه اونا چشم بهم زدنه. واسه من؟ کون پارگیه، بع.له.
حالا بگذریم. یکی از خصوصیات برگشتن به روتین سابق این است که اخبار جینگول بگم. اول از همه خوندم امروز صبح که دانشمندان در آزمایشات جدید کفش نمودن که شکلات باعث لاغری میشه! از خودم سپاسگذارم که بانی و بنیان گذار (که این دومی همون معنی اولی رو میده ولی خفن تر خونده میشه!) پروژه کیت-کت بودم در چندین هفته اخیر. فقط امیدوارم نتایج پروژه منطقه ای عمل کنه و نیم کـــــیـــــــــــلوهای عزیزم صدمه ای نبینن این وسط. بعد هم تازه خوندم پاپ این همه راه از واتیکان کوبیده رفته امریکای جنوبی، کوبا، نمی دونم کجا. خداد تومن آدم جمع شدن ببین رهبر دنیای کاتولیک چه پیامی براشون به ارمغان آورده؟ حاجی در یک نطق بلند بالا گفته که خشونت و مخدرات رو در دنیا محکوم می کنه! شاسگول، دفعه بعد فکس کن اینو خب. نطقم و نطقم و نطقم و نطقم، این بود نطقت؟!
ده آخه لبنانی قلیون نکشیدی ببینی، چه حـــــــــالی میده.