تمام این هفته کنفرانسم. کنفرانس که چه عرض کنم، ناکنفرانس (UnConference). کلا مدلش اینه که هیچ برنامه ای از قبل تعیین نشده و اعضا، کبیر و صغیر، هر روز صبح دور هم جمع میشن و طوفان مغزها شکل می گیره که چه کنن و اون میشه برنامه روز. من پیشنهاد دادم طناب پاره کنیم که با مخالفت اکثر اعضا مواجه شد. اینترنت هم اونجا خیلی درست حسابی نیست چون به یک شبکه ای وصل میشیم که برای "مهمانان" می باشد!. هر بار که وصل میشیم کلی ازمون پذیرایی میشه، تعارف تیکه پاره میشه، وقت قطع شدن هم خداحافظیمون نه تنها پونصد ساعت طول میشه، کلی هم خواهش میشه که باز دوباره وصل شیم و شام بمونیم.
بعله.
پ.ن: ساعت خوابم کمی جا به جا شده ولی بدتر از اون سرمای هواست. دارم یخ میزنم. صبحها که میرم بیرون قد یه سانت رو شیشه ماشین یخ بسته !