یه دختر بچه ای پشتم نشسته بود، همیشه منظورشو با سوال می رسوند و برعکس. مثلا به جای اینه بگه "مامان من سردمه" می پرسید "مامان چرا من سردمه؟" یا بر عکس، به جای اینکه بپرسه "مامان اگه ما سقوط کنیم چی؟!" می گفت، در واقع داد زد "مامان، ما سقوط می کنیم!"
پ.ن: اتفاقا با این قسمت آخرش خیلی هماهنگ بودم، چون خودمم همیشه بر این باور بودم که "ما می می ریییم!"
خلاصه اینارو میگم که بگم وسطاش شنیدم که دختره، که شاید ۶ سالش بیشتر نبود، گفت "مامان من گشنمه" و مامانش گفت "برای اینکه بچه ها اگه صبحها چیزی نخورن گشنه شون میشه". یه لحظه بعد دختره گفت "مامان چرا من جیش دارم؟" و مامانش گفت "الان می برمت. صبر کن یه کم اون آقا بیاد بیرون"
من نشسته بودم تو ذهنم جمع و تفریق می کردم و مادر انقدر با دختره هماهنگ بود که...